قدس آنلاین: کمتر از یک ماه پیش در سفری که به بجنورد داشتم، به طور اتفاقی با وحید فیروزه آشنا شدم. او نویسنده نخستین و تنها کتاب نوشته شده در زمینه سیستمهای صوتی اتومبیل در کشور است. همچنین طراح نخستین بلندگوی خودرو کاملاً ایرانی کشورمان است و البته جوان برتر و پژوهشگر برتر استان خراسان شمالی در سال ۱۳۹۸ و دارنده چند مقام دیگر. اما بهانه اینکه او میهمان این صفحه شد تلاشش برای ساخت نخستین بلندگوی تمام ایرانی است که موفق به ساخت آن شده، اما بلندگوی او به مرحله تولید انبوه و راهاندازی خط تولید نرسیده است. شاید اگر به تولیدکننده و نخبگان کشورمان بیشتر بها میدادیم، گفتوگو با این جوان ایرانی میتوانست در محل کارخانهاش انجام شود، لابهلای هیاهوی خط تولید و رفت و آمد کارگران کارخانه نه اینکه او در مقطعی از تلاش آن قدر کملطفی ببیند که نمونههای تولیدی خود را آتش بزند. با این همه شاید این گفتوگو روزنهای بشود برای اینکه وحید و وحیدها را ببینیم که هدفشان کمک کردن به این آب و خاک است.
دوست دارم بدانم کودکی شما دارای نکتهای هست که برای خوانندگان این مطلب جالب باشد؟
نکتهای که درباره کودکی من شاید برای خوانندگان شما جالب باشد این است که از همان کودکی و مشخصاً از هشت سالگی به بعد به دنبال این بودم که مستقل باشم و روی پای خودم بایستم. دلم میخواست که مستقل باشم و از این رو همیشه دنبال این بودم که کار انجام بدهم و برای خودم درآمد داشته باشم.
مشخصاً دنبال چه کاری دوست داشتید بروید و چه کارهایی و یا چه کاری انجام دادید که مستقل باشید و روی پای خودتان بایستید؟
من کارهای مختلفی انجام دادم آن هم در همان زمان کودکی. کارهای زیادی را تجربه کردم از بار زدن ماشین در میدان بار بجنورد تا شاگردی در تعمیرگاه دوچرخه، کار کردن در تعمیرگاه موتور، شاگردی کردن در تعمیرگاه ماشین و کارهای دیگر. به هر شکل دوست داشتم کار کنم تا بتوانم برای خودم درآمدی داشته باشم.
و احتمالاً در نوجوانی هم همین رویه را دنبال کردید؟
بله این خصوصیت با من همراه بود تا حدود ۱۲ یا ۱۳ سال پیش که خدمتم را تمام کردم. آنجا بود که فکر کردم حالا باید برای آیندهام یک شغل انتخاب کنم. دلم میخواست شغلم را با نگاه درستی انتخاب کنم. دلم میخواست انتخابم طوری نباشد که مجبور بشوم در آینده از این شاخه به آن شاخه بروم یا شغلم را تغییر دهم.
از طرفی آن زمان من به موسیقی خیلی علاقه داشتم و دنبال یاد گرفتن موسیقی بودم برای همین با خودم فکر کردم که اگر کاری مرتبط با این رشته داشته باشم شاید خوب باشد. در زمانی که موسیقی کار میکردم یکی از ابزارهایی که در کنار کار موسیقی با آن سر و کار داشتم دستگاههای پخش و بلندگو بود. آن زمان برای من شروع کنجکاوی درباره شکل و کارکرد بلندگوها شد، با خودم فکر میکردم که این صدا چگونه از ابزاری به این شکل و با این کیفیت خارج میشود؟ علاقهام به بلندگو و سیستمهای صوتی به آنجا رسید که حتی بلندگو و پخش گرفتم آنها را به خانه بردم و باز کردم تا ببینم دارای چه چیزهایی است و چگونه کار میکند و این موجب علاقه بیشتر من به بلندگو و سیستم صوتی ماشینها شد. علاقهام به بلندگو بیشتر شد و احساس کردم باید در این موضوع کار کنم. این کشش سبب شد بروم دنبال خرید و فروش بلندگو. میرفتم بلندگو میخریدم و پس از اینکه دستی به آنها میکشیدم در شهر به دنبال مشتری برای آنها میگشتم، وقتی مشتری را پیدا میکردم نصب بلندگو را هم خودم انجام میدادم و از این راه میتوانستم درآمدی برای خودم داشته باشم.
یعنی پس از خرید بلندگوها کار خاصی روی آنها انجام میدادید؟
برای شکیلتر شدن در ظاهر بلندگوها تغییراتی میدادم و با نصب رایگان به مشتری تحویل میدادم.
کی فکر کردید که شغلتان مرتبط با بلندگو باشد؟
پس از ازدواج بود که به این فکر افتادم که باید شغل آینده من مرتبط با بلندگو و سیستمهای صوتی خودروها باشد. این را هم بگویم که آن زمان با خودم فکر میکردم چرا همه بلندگوهایی که در خودروها استفاده میشود حتی خودروهایی که در داخل ایران تولید میشود، باید خارجی باشد و به این نکته فکر کردم که چرا ما نباید سازنده بلندگو و سیستمهای صوتی در ماشینهایی باشیم که خودمان آنها را تولید میکنیم؟ برای اینکه بیشتر درباره سیستمهای صوتی بدانم سراغ تعمیرکاری رفتم که در این زمینه تخصص داشت و شروع به یاد گرفتن تعمیر و بقیه کارهای سیستمهای صوتی و بلندگوی ماشین کردم. یک سال من آموزش دیدم و کار کردم. پس از یک سال بود که احساس کردم میتوانم مستقل شوم و چیزهایی که مورد نیاز بوده است را یاد گرفتم برای همین مستقل شدم. مغازه زدم و برای کارم برندی هم تعریف کردم. دوست داشتم کارم جدی و حرفهای باشد و با نام خودم در بین خریداران شناخته شوم. زمانی که این کار را شروع کردم نیاز به این بود که به طور مداوم آموزش ببینم چون خودروها بهروز میشدند و در کنار آن سیستمهای صوتی این خودروها هم پیشرفتهتر و بهتر میشدند و من باید اطلاعات لازم درباره این سیستمها را کسب میکردم تا از بازار عقب نمانم. برقکشی خودروها تفاوت پیدا میکرد و یا سایز بلندگوها عوض میشد برای همین من باید در این زمینه علمم را بهروز میکردم و این علتی شد برای اینکه هر از گاهی به تهران سفر کنم و آموزشهای لازم در این زمینه را کسب کنم. آن زمان درآمد من زیاد نبود اما بر خودم واجب و لازم میدیدم که مسافت بجنورد تا تهران را طی کنم و با دانستنیهای جدید درباره کاری که شروع کردهام به زادگاهم برگردم. به کارم بسیار علاقهمند بودم و جدیت خاصی هم در کارم داشتم. پس از یک سال توانستم برند خودم یعنی وحید سیستم را دست کم در شهری مثل بجنورد اثبات و مشتری خودم را پیدا کنم.
نخستین کتاب را درباره سیستمهای صوتی خودروها چاپ کردم
و همان زمان فکر کردید باید برای سیستمهای صوتی خودروها کتابی هم بنویسید؟
سال ۹۲ چون سرم شلوغ شده بود دیگر فرصت نداشتم مثل سابق برای آموختن دورههای آموزشی به تهران سفر کنم بنابراین تصمیم گرفتم علم و دانش خودم را در زمینه سیستمهای صوتی با مراجعه به منابع مکتوب افزایش دهم. برای همین ابتدا تصمیم گرفتم در این زمینه کتاب بخوانم اما هر چه گشتم کتابی با این موضوع پیدا نکردم. برایم عجیب بود که چرا در موضوع مهمی مانند سیستمهای صوتی ماشین کتاب چاپ شدهای نداریم! برای همین دست به دامن فضای مجازی شدم و در فضای مجازی به دنبال مطالب و مقاله درباره سیستمهای صوتی و بلندگوهای ماشین گشتم. متوجه شدم باید از منابع خارجی کمک بگیرم برای همین در فضای مجازی و در سایتهای خارجی به دنبال مطلب میگشتم. وقتی مطالب را پیدا میکردم، آنها را ترجمه و برای خودم دستهبندی میکردم. زمانی که این مطالب و مقالات را ترجمه کردم به این نکته فکر کردم که آدمهای علاقهمندی که به این منبع فارسی دسترسی ندارند، چگونه میتوانند در زمینه سیستمهای صوتی خودروها اطلاعات کسب کنند؟ این بهانهای شد برای اینکه دست به انتشار کتابی در این زمینه بزنم. کتابی که من درباره سیستمهای صوتی خودرو نوشتم نخستین کتاب در ایران شد. مطالبی که درباره سیستمهای صوتی خودروها جمع کردم بخشی از آن تجربه و دانستههای خودم بود و بخشی از آن هم ترجمه شده از دانستههای دیگران.
اول فکر کردم مطالب را به صورت مقاله جمع و منتشر کنم اما فراوانی مطالب به قدری بود که با خودم فکر کردم باید این مطالب در قالب یک کتاب گردآوری شود تا بتواند قابل استفاده برای دیگران هم باشد. پس از چاپ کتاب چند ماهی بود که در شهر خودم یعنی بجنورد به دنبال این بودم که کتاب را از طریق ایجاد غرفهای و به شکلهای دیگر معرفی بکنم اما این اتفاق نیفتاد چون دوستان در ارشاد معتقد بودند کتاب بنده برندسازی است به این جهت از کتاب حمایت لازم انجام نشد. همان زمان قرار بود در تهران و در پیست آزادی تهران نمایشگاهی از خودروهای کلاسیک و سیستمهای صوتی و دیگر مباحث مربوط به خودرو برگزار شود با خودم فکر کردم این بهترین فرصت برای معرفی کتابی در این زمینه است. با رایزنیهایی که انجام دادم توانستم برای خودم غرفهای در نمایشگاه بگیرم و از بخت خوب من آن روز وزیر ورزش برای بازدید به نمایشگاه آمده بود. وقتی ایشان به غرفه بنده رسید و کتاب را مشاهده کرد تعجب کرد از اینکه در این موضوع هم کتاب نوشته شده و بر این مسئله تأکید کرد که میشود در این زمینه هم کار فرهنگی انجام داد. خلاصه با حضور ایشان و به طور برنامهریزی نشده کتاب رونمایی شد. حرفهایی که آن روز وزیر درباره کتاب من زد و تشویقهایی که کرد، موجب شد که به شکل جدیتری به کار نگاه کنم. خوشبختانه از کتاب استقبال خوبی شد و این نشان از آن دارد که به وجود این کتاب نیاز بوده است.
پس چاپ کتاب در این زمینه هم مسئله بلندگو و سیستمهای صوتی را برای شما جدیتر کرد؟
دقیقاً همان زمان مشغول آماده کردن کتابم بودم، با خودم فکر کردم چرا ما مثلاً در حوزه بلندگو، نمونههای ایرانی نداریم که من درباره آنها در این کتاب بنویسم؟ در کتاب بنده مثلاً ۱۰ صفحه درباره معرفی برندهای خارجی صحبت شده است اما برند ایرانی وجود ندارد. این انگیزه شد برای تحقیق درباره این موضوع که چرا ما تولیدکننده مثلاً بلندگو برای خودروها نیستیم، به این نتیجه رسیدم که ما دو شرکت داریم که قطعات بلندگو و سیستمهای صوتی را از خارج وارد میکنند و پس از مونتاژ کردن، آنها را وارد بازار میکنند. این دو شرکت در تهران و شیراز فعال هستند و برای خودروسازها بلندگو میزنند و اینجا بود که من با خودم فکر کردم برای اینکه از این ماجرا بیشتر سر دربیاورم باید به دنبال یاد گرفتن تعمیرات سیستمهای صوتی باشم.
شما در جای دیگری از این گفتوگو گفتید که به تهران میرفتید تا آموزش لازم در این زمینه را ببینید؟
نه در آن دوره من فقط برای نصب و راهاندازی این سیستمها باید آموزش لازم را میدیدم. ولی تعمیر ماجرای دیگری دارد و با نصب فرق میکند. وقتی وارد ماجرای تعمیر بلندگو شدم دیدم بلندگو خیلی فناوری پیچیدهای ندارد، به این نتیجه هم رسیدم و این حرفها را هم شنیدم که در این حوزه مافیا وجود دارد و نمیگذارند قطعه مورد نظر آنها را تولید کنیم، ولی من مصمم شده بودم که بلندگوی خودرو تولید کنم. هرچه سنگ بزرگتر جلو پایم گذاشته میشد، علاقه من به اینکه به سمت تولید بلندگو بروم هم بیشتر میشد. این دلیلی شد برای اینکه از سال ۱۳۹۲ تا همین حالا که با همدیگر حرف میزنیم من به دنبال ماجرای تولید بلندگوی خودرو باشم. به این نکته هم اشاره کنم وقتی در سال ۱۳۹۴ کتاب بنده پخش شد تقاضا برای خرید بلندگو از من بسیار بالا رفت ۱۷ شعبه در نقاط مختلف ایران با برندی که خودم ایجاد کرده بودم زدم. چیزی که من میفروختم همین بلندگوهایی است که در خارج ساخته میشوند اما چون در این زمینه کتاب نوشته بودم آنهایی که کتاب را خوانده بودند و یا در فضای مجازی پیگیر صفحه من بودند تشویق میشدند و دوست داشتند از محصولاتی بخرند که مورد تأیید بنده است برای همین تماس فراوان میگرفتند و با این پرسش مواجه میشدم که شما فروش بلندگو هم دارید؟ مطرح شدن این پرسش از طرف خریداران که آیا من بلندگو برای فروش هم دارم موجب شد که به سمت فروش بلندگو بروم و در مدت کوتاهی در نقاط مختلف ایران شعبههای خودم را ایجاد کنم.
اکنون آن شعبهها در چه وضعیتی هستند؟
وقتی من درباره تولید بلندگو فکر کردم و ذهنم مشغول این حوزه شد، همه تمرکزم را روی همین بخش گذاشتم. با خودم فکر میکردم که باید حتماً در این زمینه کارآفرینی داشته باشم و چیزی تولید بکنم و این ذهنیت از قدیم با من بود و در شروع گفتوگو هم به آن اشاره کردم که از همان بچگی دوست داشتم روی پای خودم بایستم، دوست داشتم شغلی ایجاد بکنم. همیشه عاشق این بودم با کاری که انجام میدهم به چند خانواده نان برسانم و عشق و علاقه من که ساخت بلندگو شد، فکر کردم میتوانم از این راه به دیگران و به خودم خدمتی بکنم. از طرفی دوست داشتم کاری که قرار است ایجاد بکنم در شهر خودم باشد. برای همین دنبال مباحث تولید بلندگو رفتم و به مسئولان و مقامات شهر خودم مراجعه کردم.
کاری که میشد با ۸ میلیون تومان راه بیفتد حالا چند میلیارد نیاز دارد
نخستین بار کجا مراجعه کردید؟
سال ۱۳۹۲ به صندوق مهر امام رضا(ع) مراجعه کردم تا بتوانم وامی گرفته و شروع به کار کنم. اوایل کار صندوق بود و درخواستی که من داده بودم ۸ میلیون تومان بود. فکر کردم با ایجاد خط مونتاژ بلندگو کارم را شروع کنم و در ادامه به تولید بلندگو برسم اما نتوانستم آن وام را بگیرم چون وثیقه مورد نظر برای بانک و یا همان صندوق را نداشتم.
اگر شما به دنبال تولید بلندگو بودید، چرا فکر کردید باید کار را با مونتاژ شروع کنید و همان اول سراغ تولید نروید؟
چون نیت من این بود که در آن مقطع با کار مونتاژی که شروع میکنم به کار تولیدم نزدیکتر میشوم و میتوانم سراغ کار اصلی که تولید است، بروم.
برگردیم به مراجعه شما برای گرفتن حمایت از طرحی که داشتید؟
وقتی از صندوق مهر امام رضا(ع) خبری نشد و نتیجه نگرفتم در سال ۱۳۹۵ درخواستی به کمیته امداد امام دادم و درخواست ۵۰ میلیون وام برای این پروژه کارآفرینی کردم اما آنجا هم تأیید نشد. نظر کارشناسان کمیته امداد این بود که من اول باید دستگاههای مورد نظر را خریداری بکنم. حرف من این بود اگر پول برای خریداری میداشتم دیگر درخواست وام نمیدادم. همزمان و با فراگیر شدن شبکههای اجتماعی، از ایده خودم در این فضای مجازی حرف زدم و خوشبختانه استقبال بسیار زیادی از طرف مخاطبان از این ایده انجام شد. خیلیها تعجب کرده بودند که چرا ما بلندگوی خودرو را خودمان نمیسازیم؟ برای همین وقتی من از ایده ساخت بلندگوی خودرو حرف زدم تشویق فراوانی از طرف مخاطبانم دریافت کردم. تا جایی که در یکی از روزها از طرف برنامهای که در حوزه کارآفرینی بود از شبکه یک با بنده تماس گرفتند و به این برنامه دعوت شدم. آن روز دریافتم پس از چند سال دوندگی برای تولید بلندگو، میتوانم صدایم را به تعداد بیشتری از آدمها و از جمله مدیرانی که در این حوزه مسئولیتی دارند برسانم، برای همین در آن برنامه شرکت کردم و از طرح خودم حرف زدم. پس از آن برنامه بود که دوباره تماسهای زیادی از طرف آدمهایی که دوست داشتند در این زمینه سرمایهگذاری بکنند با بنده برقرار شد. حتی از طرف خودروسازها هم با بنده تماس گرفتند تا درباره طرحی که دارم با هم حرف بزنیم. سال گذشته حتی دیداری هم با مدیران ایران خودرو داشتم تا از ایدهام حرف بزنم.
چه نتیجهای داشت؟
هم درخواست شرکت ایران خودرو و هم بعضی از بنکدارانی که بلندگوها را از کشور خارجی وارد میکنند این بود که من کار تولید را انجام بدهم و آنها از من جنس آماده را بخرند، اما من سرمایهای نداشتم که خط تولید بلندگو را راهاندازی کنم. برای همین دوباره درخواست تسهیلات کردم. این بار چون همه چیز گران شده بود، به یک میلیارد تومان نیاز داشتم. از طریق استانداری خراسان شمالی به صندوق کارآفرینی امید معرفی شدم. اما با اینکه یک سال و نیم از آن درخواست میگذرد، ولی هنوز نتیجهای نگرفتم، این صندوق چون مشاغل روستایی را پوشش میدهد از من خواستند مکان طرح را در روستا آماده کنم. من هم در روستای کچرانلو در ۱۰ کیلومتری شهر بجنورد ملکی خریدم و با هزینه حدود ۴۰۰ میلیون تومان تکمیل کردم اما دوباره در زمانی که قرار بود وام به بنده پرداخت شود مشکل وثیقه پیش آمد و وثیقهای که بنده برده بودم، مورد قبول صندوق واقع نشد بنابراین صندوق کارآفرینی امید هم طرح بنده را به خاطر وثیقه برگشت زد.
روزی که فیروزه نمونه بلندگوهایش را آتش میزند
به سه جا مراجعه کردید اما نتیجه نگرفتید، بعد به کجا مراجعه کردید؟
تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که پس از حدود هشت سال دوندگی برای تولید بلندگوی خودرو نمونههایی را که ساخته بودم به نشانه اعتراض همراه لوحهای جوان برتر و کاسب نمونه استان گرفته بودم در محل اجرای طرح آتش بزنم و این کار را برخلاف میل باطنی خودم انجام دادم که بازخورد فراوانی داشت. پس از این آتش زدن بود که در استان بعضیها به این فکر افتادند که جوانی در شهر آنها چند سال است به دنبال ایجاد یک کار است اما هنوز نتیجهای نگرفته است. دوباره از استانداری گرفته تا نماینده مجلس قول همکاری و همراهی دادند و حالا منتظر عملی شدن قولها هستم. هر چند در حال حاضر با یک میلیارد تومان نمیتوان کار را شروع کرد و به مبلغ بسیار بیشتری نیاز است. فکرش را بکنید طرحی که با ۸ میلیون تومان میتوانست شروع بشود حالا باید با چند میلیارد تومان استارت بخورد.
بلندگویی را که آتش زدید ساخت خود شما بود و یا آنها را مونتاژ کرده بودید؟
نه من نمونههایی را آتش زدم که خودم ساخته بودم آن هم با دردسر فراوان و در مدت سه سال توانسته بودم چند نمونه بلندگو بسازم. همه قطعات بلندگو ساخت و طراحی خودم بود به جز آهنربا که مهندسی پیشرفتهای دارد و در کشور خودمان یک شرکت ادعای ساخت آن را کرده است. اما بقیه اجزای کار را بنده با تراشکاری و پرس و با بقیه کارهایی که انجام دادم ساختم. محصول نهایی را به پارک علم و فناوری و همچنین اتاق بازرگانی استان هم ارائه دادم هر چند تسهیلات و حمایتی که باید انجام میشد تا محصول من به تولید برسد را دریافت نکردم.
کیفیت محصولی که ساخته بودید در مقایسه با محصولات خارجی چگونه بود؟
من به دنبال این بودم که مهندسی معکوس ساخت بلندگوهای خودرو که در سال به تعداد بسیار زیادی از آنها نیاز هست اتفاق بیفتد. توجه کنید سالهاست بلندگوی خودرو در جهان تولید میشود و در جایی مثل چین که من آمار آن را گرفتم، بیش از ۲ هزار شرکت تولیدکننده قطعات بلندگوی خودرو وجود دارد، چرا نباید کشور ما یکی از این شرکتها را داشته باشد؟ مگر بازار ایران بازار کوچکی است؟ من به دنبال این بودم که در ابتدا بتوانیم محصول را تولید کنیم و در ادامه راه بتوانیم کیفیت محصولاتمان را بالا ببریم و حتماً به آن نقطه میرسیدیم چون ما ایرانیها از دیگر تولیدکنندگان چیزی کم نداریم فقط حمایت لازم است که متأسفانه شاهد آن نیستیم. محصولی که قرار است تولید بکنم میتواند دارای پشتیبانی خوبی باشد. فکر کنید در دوره تحریم وقتی به قطعهای برای خودرو نیاز داریم به سختی و با قیمت بسیار زیاد میتوانیم آن را بدست بیاوریم اما اگر صفر تا صد محصولی را خودمان در کشور تولید کنیم، پشتیبانی از آن به راحتی انجام میشود. محصولات خارجی شاید برچسب ضمانت یکساله داشته باشند اما وقتی برای گرفتن این خدمات به فروشندهها مراجعه میکنید متوجه میشوید که نمیتوانید خدمات مورد نظر و پشتیبانی لازم را دریافت کنید.
حساب کردهاید که هزینه بلندگوی هر خودرو مثلاً سواری چه قدر است؟
سال گذشته که من حساب کردم هر جفت بلندگوی مورد نیاز برای ماشین حتی اگر با کیفیت پایین بود ۱۸۰هزار تومان قیمت وارد کردن این محصول بود و فروش آن در بازار تا مبلغ ۲۵۰ هزار تومان میرسید. در حال حاضر که دلار بسیار بالا رفته است این مبلغ را میتوانید بهروز کنید، با حساب و کتابی که انجام داده بودم قیمت محصولی که قرار بود ما تولید کنیم خیلی پایینتر از این مبلغ بود.
برای چند نفر میتوانید ایجاد شغل بکنید؟
من زمانی حساب و کتاب کردم و متوجه شدم در سال ۲۴ میلیارد تومن ارز برای واردات بلندگو از کشور خارج میشود و این مبلغ روز به روز بیشتر میشود. به این هم دقت کنید که با افزایش دلار این مبلغ بیشتر میشود. وقتی تولید بلندگوی خودرو شروع شود ما میتوانیم بلندگوهای خانگی، اسپیکرهای عروسکی و دیگر محصولات مرتبط را نیز تولید کنیم. در طرحی که من ریختم با هفت نفر کار شروع میشود؛ پنج نیروی کار عادی و دو نیروی متخصص. با بازاری که وجود دارد میتوان در یک یا دو ماه تعداد نیروها را تا ۵۰ نفر هم افزایش داد و این در حالتی است که ما خودروسازها را وارد ماجرا نکردیم و گرنه اگر قرار باشد با خودروسازها قراردادی برای تولید بلندگوهای مورد نظر آنها داشته باشیم خودتان فکر کنید به چه تعداد نیروی کار نیاز است تا بتوانیم تیراژ مورد نظر را تأمین کنیم. صحبتی با شرکت کرمان موتور داشتم، متوجه شدم در ماه حدود ۱۰ هزار بلندگوی خودرو نیاز دارند. برای تولید این تعداد بلندگو میتوان محاسبه کرد به چه مقدار مواد اولیه و چه تعداد متخصص و نیروی کار نیاز است.
در صحبتهایی که داشتید به این صحبت رسیدید که تولید بلندگو برای کسی که متخصص است خیلی سخت نیست. پرسش من این است چرا خودروسازهای ما سراغ تولید این قطعه پرکاربرد نرفتهاند و ترجیح دادند در همه این سالها آن را از دیگر کشورها و عمدتاً از چین وارد کنند؟
شما برای اینکه بدانید بلندگو چه قطعهای از ماشین است آن را با دیگر قطعات مانند بدنه موتور و چیزهایی از این دست مقایسه بکنید. اگر خودروسازها سراغ این قطعه نرفتهاند به خاطر این است که کمتر جلب توجه کرده است. یادم هست یکی از مدیران میگفت ما وقت این را نداریم که این قطعه را بسازیم چون قطعات مهمتری باید تولید بشود و شاید راه راحتتر برای بعضیها این است که واردکننده این قطعه از کشور چین باشند تا سود بیشتری هم ببرند.
برنامه بعدی شما پس از اینکه تولید بلندگو به نتیجه دلخواه نرسید، چیست؟
با وجود اینکه از عصبانیت و کممهری زیاد همه چیز را آتش زدم، اما من همان طور که تا حالا همه وقت و سرمایهام را برای تولید بلندگو گذاشتم باز هم پیگیر ساخت آن خواهم بود تا زمانی که نتیجه لازم را بگیرم. من بهترین روزهای زندگیام را گذاشتم تا بتوانم بلندگو را تولید کنم. هنوز هم به این فکر میکنم که با همه مشکلاتی که سر راهم قرار دارد، باید کاری انجام بدهم که دوست دارم. باید یک تولیدکننده باشم.
چرا سراغ سرمایهگذار شخصی نرفتید؟
دوستانی از چین و بلژیک در دی ماه با من تماس گرفتند و به توافقهای اولیه برای سرمایهگذاری در این زمینه رسیدیم اما بحث کرونا موجب شد که همه حساب و کتابها به هم بریزد. از طرفی دوستانی که قرار بود در این حوزه سرمایهگذاری کنند سرمایه خود را به سمت تولید ماسک و دیگر لوازم مورد نیاز روزهای کرونایی سوق دادند.
نباید فقط روبان را قیچی بزنیم
امثال بنده در حوزههای مختلف که میتوانند برای کشور کارهای بسیار بزرگی انجام دهند زیاد هستند با این توضیح که باید حتماً حمایت نهادها و مسئولان را همراه خودشان ببینند. چرا کشوری مثل چین میتواند همه بازار ایران و بازار دیگر کشورها را قبضه کند؟ مطمئن باشید اگر حمایتهای دولتی از تولیدکنندگان چینی نبود نمیتوانستند بازار دنیا را قبضه کنند. اینکه مسئولان ما به این فکر کنند تولیدکنندهای همه مشکلات را به جان بخرد، از او حمایتی نشود و فقط زمان افتتاح کارخانه مسئولی بیاید و روبانی را قیچی بزند این نهایت کملطفی به تولید است تا زمانی که این نگاه وجود دارد در بر همین پاشنه خواهد چرخید.
انتهای پیام/
نظر شما